دعوایی است که شخص ثالث بر علیه خواهان با خوانده دعوای اصلی، یا هر دوی آنها، اقامه می نماید ولی در این نوع دعوا وارد ثالث برای خود مستقلاً حقی قائل نیست. بلکه خود را در محق شدن یکی از اصحاب دعوا ذینفع می داند.
بسط و گسترش مفهوم واژه
مثال: شخص «الف» حق اِرتِفاقی را از شخص «ب» که موضوع آن حق عبور و مرور از ملک وی می باشد به موجب قرارداد دریافت کرده است.
(اِرتِفاق قراردادی) شخص «ج» با اعتقاد بر مالکیت بر ملک متصرفی «ب» (اِرتِفاق دهنده) دعوای خلع ید از ملک را بر علیه وی اقامه می نماید.
«الف» متوجه این مساله است که اگر «ج» در این دعوی پیروز شود و ملک را از چنگ «ب» در آورد، به تبع آن، حق اِرتِفاق وی نیز منتفی است.
به همین دلیل برای قوی کردن کفه ترازو به نفع «ب» به تبع او وارد دعوا می شود و ادله و دفاعیاتی را ارائه می دهد.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.