نظریه سیستمها (Systems theory) دانش میانرشتهای است که کوشش میکند به تشریح عملکرد سازمان در قالب یک کلیّت متشکل از اجزا بپردازد. این نظریه با مطالعات لودویگ فون برتالانفی(Ludwig von Bertalanffy) و کنت بالدینگ (Kenneth Boulding) آغاز گردید و خیلی زود جایگاه خود را در مدیریت پیدا کرد.
تشریح :
در دهه ۱۹۵۰ فیزیولوژیست آلمانی (لودویگ فون برتالانفی(Ludwig von Bertalanffy)) این تئوری را ارائه کرد که هدف آن تبیین همه پدیدهها در تمام علوم بود. این تئوری میتوانست همه نوع دانش علمی را تبیین و وحدت بخشد و به همین علت نام آن را تئوری عمومی سیستمها (General System Theory) نهاد. برتالانفی معتقد بود که اگر مفهوم سیستم را بشناسید و با مکانیزمهایی مثل بازخورد(feedback) آشنا باشید، بسیاری از پدیدههای جهان را به خوبی درک خواهید کرد. براساس این تئوی، نظریه پردازان میتوانستند بر شباهتهای وحدت بخش همه پدیدهها متمرکز شوند.
این نظریه دارای دو مدل است:
1) سیستم بسته (Closed system) سیستمی ساده است که با محیط خود ارتباط برقرار نمی کند. و بیشتر شبیه سیستمهای مکانیکی در فیزیک و علوم تجربی است
2) سیستم باز (Open system) : سیستمی را باز گویند که با محیط اطراف خود کنش و واکنش داشته باشد که نظریههای جدید مدیریت سازمان، سیستم بازی است که به طور دائم با محیط اطراف خود در تعامل است
مبانی چهارگانه تفکر سیستمی عبارت است از:
1) تصور ارگانیک: یعنی تصوری که ارگانیسم را در مرکز طرح ادراک آدمی قرار میدهد.
2) کلنگری: یعنی هر پدیده بهمنزله موجودی زنده، دارای نظم، دارای روابط باز با محیط، خودتنظیم و هدفمند در نظر گرفته میشود.
3) مدلسازی: یعنی متفکر سیستمی سعی میکند که بهجای شکستن کل به اجزای قراردادی، ادراک خود از پدیدههای واقعی را بر پدیدههای واقعی منطبق کند.
4) بهبود شناخت: به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظامگرا درک کند.
کاربرد :
تطبیق علوم مختلف با یکدیگر
ایجاد تعامل بین بخش های مختلف
درک بهتر پدیده های جهان
رشد در نتیجه تعامل با دیگران
پیشگامان و نظریه پردازان :
لودویگ فون برتالانفی(Ludwig von Bertalanffy)
کنت بالدینگ (Kenneth Boulding)
دکتر سید محمود حسابی
پیتر سِنگِی(Peter Senge)
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.